سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حزب الله هم الغالبون
حزب الله هم الغالبون
خانه | آرشیو | ایمیل

عبدالله

درباره : عبدالله

پروفایل مدیر :عبدالله



امکانات و ابزارها


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 236001

نوشته های پیشین
لینکدونی
کانون فرهنگی شهدا
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
(( همیشه با تو ))
دکتر سخنی
نگاهی به اسم او
haghjoo.ir (حــــــــــق جـــــــــــــو)
میر یزید نیوز
چم مهر
● بندیر ●
سروده های مذهبی منتظر
.::نهان خانه ی دل::.
شاعرانه
سیب خیال
همسفرمهتاب
مهر بر لب زده
امٌل
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
وبلاگ حامیان ولایت
کـــــلام نـــو
امام مهدی (عج)
یادداشتها و برداشتها
خانه طلبگی
سلمان علی ع
.: شهر عشق :.
بوی سیب

سایت روستای چشام (Chesham.ir)
ما و دلاوران
منطقه آزاد
سلام شهدا
تمهیدات برای حضور و ظهور
ایحسب الانسان ان یترک سدی
۞ آموزش برنامه نویسی ۞
دلنوشته های یک فروند چریک
توشه آخرت
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
. رایحه ظهور
کلبه تنهایی
ولایت دات کام
مجموعه سوالات کنکور و دبیرستان، پیش دانشگاهی، والپیپرویندوزxp
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
سرود عرش
وجنات تجری من تحتها الانهار
نوری چایی_بیجار
باصری
هدایت قرآنی
فاطمیون لنجان
عدالت جویان نسل بیدار
در حسرت شهادت
صل الله علی الباکین علی الحسین
ولایت
فدایی سید علی

جامع ترین وبلاگ خبری
یاغیاث المستغیثین-روزهای آبی
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
مذهب عشق
اسکی روی نور
افق بیکران روح من
.:: گاواره ::.
پری دریایی
ESPERANCE
ازدواج؟... بــعــلــــه
خورشید نی ریز
آبدارچی
کشکول
روان شناسی و روان شناسی کودک و نوجوان
بازرگانی میهن مهر آریانا
زیبا گل
مجمع عاشقان ثامن الائمه (ع)
آقا جون آجرک الله...
بسم الله الرحمن الرحیم
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
شعر طنز تلخ سیاسی
دغدغه های یک بچه مذهبی
آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی
پرسش مهر 10
توهمات قرن 21
حزب الله
آینده ی سبز
♣ یه روز کوچولو ♣
ساقی
نسیمی از بهشت ...
مسیح اندیمشک
بر هدایت باقی می مانم
مظلومیت تاریخ
..:: کافه دانشجو ::..
افشاگر
حسین جان (این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست)
مائدة من السماء
هـــــدیــــه خدا
وبلاگ ایران اسلام
خاطرات مخلصات
نسل چهارمی
حزب الله افغانستان
میکده
تارنگاشت های یک زن::antifeminist
در هوای دوست
انجمن زن ذلیلان بدون مغز
شعر ناب
مسیح لبنان
بنام خدا
بانک مقالات روانشناسی
عکس های توپ گلها همه آفتاب گردانند
شعر ِ یار
دلداده
بلخاب زیبا2
بنیامین(خروش ملت)
موضوعات وبلاگ
- حزب الله هم الغالبون(20)
- حزب الله هم الغالبون(4)
- احمدی نژاد(3)
- شعر(3)
- مشایی(3)
- منصور ارضی(2)
- سعید حدادیان(2)
- محسن رضایی(2)
- مسجد ارگ(2)
- علامات ظهور(2)
- اصولگرا(2)
- اله کرم(2)
- پیامک(2)
- رهبر(2)
- رییس جمهور در پاسخ سهام عدالت، مسکن مهر هدفمندی یارانه‌ها جن و ر(1)
- زلزله ترکیه(1)
- سانسور(1)
- جریان سلطه نمایندگان تحلیل اخراجی های دولت جریانات اخیر مشایی فت(1)
- چرا سفارت انگلیس باغ قلهک(1)
- حزب الله(1)
- حضرت شعیب(1)
- حضرت صالح(1)
- حمله سایبری(1)
- دانلود ظهور نزدیک است دانلود فیلم ظهور بسیار نزدیک است... با لی(1)
- دانلود عبرت تاریخ تئسط سازندگان فیلم ظهور تشابهات مختار و احمد(1)
- دو دو گویان مجلس انتقاد رهبر انقلاب توکلی باهنر معرفی اسامی افشا(1)
- رحیمی مشایی گلپور احمدی نژاد جمکران لطیفی رجانیوز عماریون(1)
- رفسنجانی(1)
- رکیک(1)
- بلوتوث(1)
- پروکسی(1)
- استعفا(1)
- اشعار انتقادی(1)
- اشعار طوفان(1)
- 11/9(1)
- 11سپتامبر(1)
- آتش زدن قرآن(1)
- آخرین اخبار(1)
- آرماگدون(1)
- آمریکا(1)
- ابوالفضل بختیاری(1)
- ابوترابی(1)
- فتنه(1)
- فتنه سبز(1)
- فتنه گران(1)
- فتنه88(1)
- فحاشی مشایی سعید حدادیان سعیدحدادیان مداح منصور ارضی(1)
- قالیباف(1)
- قرآن(1)
- قم(1)
- کیهان(1)
- گوگل(1)
- لاریجانی(1)
- شریعتمداری(1)
- شعر طنز(1)
- شعیب ابن صالح(1)
- عالی پیام(1)
- عذاب الهی(1)
- نامه رهبر(1)
- هاشمی(1)
- هاشمی رفسنجانی(1)
- هالو(1)
- مشایی احمدی نژاد ایرانیان مقیم خارج(1)
- مکتب ایرانی(1)
امکانات جانبی
اخبار
پشتیبانی

قالب این وبلاگ با استفاده از قالبساز آنلاین طراحی شده است.

Powered by
Persianblog.ir
Online Template Builder
عذاب الهی

سالیانی پیش که در ترکیه حکومت بطور مطلق در دست لائیکها بود

سالش را یادم نمیآید  اما در زمان حکومت صدام بود که ترکیه هم از این موقعیت سوء استفاده می کرد

http://www.google.com/search?hl=en&q=%D8%AA%D8%B1%D9%83%D9%8A%D9%87+%D9%86%D8%B2%D9%88%D9%84+%D8%B9%D8%B0%D8%A7%D8%A8+&aq=f&aqi=&aql=&oq=&gs_rfai==                                                                                                               

            متن کامل خبر زلزله ترکیه در سالها پیش در اینجا بخوانید http://www.ghadeer.org/hekayat/aqbat_gonah/348-0001.htm

خبری فوق را روزنامه صبح خواندم که تاثیر آن خبر بر روی من  شعر زیر است

 

 متن کامل خبر زلزله ترکیه در سالها پیش در اینجا بخوانید

* بر اساس زلزله ای که در ترکیه لائیک روی داد

چـــــون که وهــم قدرت نابـــــخردان بالا گرفت

                  عاصی و یـاغی صفت با ذات حق دعوا گرفت

محــفلی ننگین و سرشار از گنه برپا نمود

                      قهــقهـه مستانه آن کافران بالا گرفت

فاتحان مست قدرت،یانکی و صهیون و ترک*

                     جاه و مکنت پرده ای بر دیدهً آنها گرفت

نعره زن میر سپــــاه ملحدان با طعنه گفت

                    بهر من قرآن بیآرید پس به خشم آنرا گرفت

مدتــــی قرآن بر آن جمع آلت سخر و مزاح

                    تا که آن ملحد به نعره روی دست بالا گرفت
 

(حافظ قران کجا هست تا بیایید نزد مـــا

                    چونکه قرآن را خطر زین قدرت عظما گرفت)

زیر پـای بـــــزم آن رقاصه هــا پـاره نمــــود

                  لحظه ای اوراق قـرآن زیر پاها جا گرفت

جز یکی زآن جمعیت خوفی کسی از حق نکرد

                    پس به الهامی شتابان راه بیرون را گرفت

قـــهر حق آمـــد {اردنا ان نهلک} شد  پدید

                   ناگهان آتش سراسر آن جماعت را گرفت

شـــد زمیـن دریا و دریــــا آتش و جمله عذاب

                  یک اثر ز آنها نمانده خَََشم حق چون پا گرفت

المعاذالله از ایـن شعری که( طوفان)گفته است

                  عبرتی باشد اگرچه دل از آن بـلوا گرفت
به امید آن که هرچه سریعتر جواب مناسبی دریاقت کنند


 

 

روایت شده هنگام لشکر کشی سپاه ابرهه ابوطالب که بزرگ و پرده دار مکه بود از شهر بیرون آمد و جلوی سپاه ابرهه را گرفت و از او خواست با گوسفندانش کاری نداشته باشد

ابرهه خندید گفت من آمده ام کعبه را ویران کنم تو بجای این که به فکر کعبه باشی به فکر گوسفندان خود هستی

حضرت ابوطالب پاسخ داد:

من صاحب گوسفندانم هستم  کعبه هم صاحبی دارد

 



[ تگ ها : ]
+
توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم.

بیانات مهم رهبری در خصوص وحدت در اصول و عدم تردافراد به بهانه ناخالصی و جلوگیری از مفسده

 

برای من بسیار حیاتی و اثرگذار بود

من تا کنون به تبع افکار موجود و تحت تاثیر حال هوای توهین و بداخلاقی های اخلاقی سعی در مطرود دانستنبخش عظیمی از جامعه را داشتم

اما اینک من تصمیم گرفتم حتی با آنان که بداخلاقی سیاسی داشتند بداخلاقی متقابل نداشته باشم

آیا واقعا همه عینا مثل من فکر کنند  واگر جز این بود باید از جامعه حذف شوند

مسلما به غیر از آنانی که علنا خط خود را از انقلاب جدا کردند در ایران اسلامی هستند و باید عقاید خود را ابراز کنند و من هم درمقابل همینطور

 

متن کامل بیانات رهبر فرزانه انقلاب :

11 رمضان 1431


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
خداوند متعال را سپاسگزارم که به ما توفیق داد و عمر داد که یک بار دیگر این جلسه‌ى پرنشاط و شیرین و پرانگیزه را در ماه رمضان تجربه کنیم. ما هر سال ماه رمضان چنین جلسه‌اى داریم، و به شما عرض بکنم یکى از مطلوبترین و شیرین‌ترین جلسات من این جلسه است.

 اولاً از مطالبى که برادران و خواهران دانشجو میگویند، من استفاده میکنم. نکاتى براى من پیش مى‌آید که جدید و تازه است و از آنها بهره میبرم. بعلاوه گاهى پیشنهادهائى هست که اینها به دستگاه‌ها منعکس و منتقل میشود؛ و بدانید و مطمئن باشید که در حد امکان و وسع و ظرفیت، دنبال هم میشود؛ یعنى اینجور نیست که تصور بشود حالا یک حرفى گفته شد و در فضا پرتاب شد و تمام شد؛ نه، واقعاً یکایک این مطالبى که گفته میشود - حالا آن مقداریش که مورد تأیید و تصدیق و قبول ماست؛ که غالباً هم همین جور است - دنبال میشود.

 خوب، جلسه‌ى امروز جلسه‌ى بسیار پرطراوتى بود؛ جوانهاى عزیز آمدند در همه‌ى زمینه‌ها مطالبى گفتند. اولاً در بین این برادران و خواهران اختلاف نظرهائى وجود داشت که به نظر من این اختلاف نظرها بسیار شوق‌انگیز است؛ همین خوب است. نظرات گوناگونى در زمینه‌هاى واحدى مطرح میشود و هر نظرى استدلالى دارد، طرفدارانى دارد؛ این عرصه‌اى است براى فکر کردن، ژرف‌گرائى و ژرف‌یابى کردن و به حقیقت رسیدن. نه اینکه حالا شما منتظر باشید که من درباره‌ى مواردى که محل اختلاف است یا از من سؤال شد - که این اختلاف نظر در دانشگاه وجود دارد - حتماً یک حرف قاطعى بزنم که همان بشود فصل‌الخطاب؛ نه، یک جاهائى البته فصل‌الخطاب لازم است، که رهبرى یا مقامى که سخنش فصل‌الخطاب است، آنجا حرف بزند؛ اما این از آن موارد نیست؛ اینها مواردى است که اغلبش هیچ نیازى به فصل‌الخطاب ندارد. یک اختلاف نظرى هم وجود دارد؛ خوب، باشد؛ چه عیب دارد؟ من آن روز به مسئولین کشور که اینجا بودند، در یک مورد خاصى گفتم خوب، اختلاف نظر هست؛ اما اختلاف نظر فاجعه که نیست. این اختلاف نظر چه عیب دارد؟ یک وقت بحث سر این است که این شلیک را به طرف دشمن بکنیم یا نکنیم؛ اینجا بله، اختلاف نظر مشکل درست میکند. اما یک وقت قضیه اینجورى نیست؛ در مسائلِ نظرى است، مسائل دامنه‌دار اجتماعى است؛ این اختلاف نظرها به نظر من شوق‌انگیز است؛ براى من که اینجور است. شماها که جوانید، بیشتر از کسى در سنین پیرىِ من باید از این نظرات مختلف و استدلالهاى گوناگون به شوق بیائید.

 در صحبتهاى امروز من دقت کردم، مطالعه کردم؛ دیدم صحبتها حقاً و انصافاً عمیق بود. در بعضى از سالها، بعضى از جوانها که مى‌آیند صحبت میکنند، گاهى در دلم گله‌مند میشوم به خاطر اینکه عمقى در حرفها نمى‌یابم. امروز اینجور نبود؛ امروز من حرفها را عمیق یافتم؛ حالا منهاى تعارفات و اظهار محبتهائى که نسبت به بنده میشود - که اینها حساب دیگرى دارد - اما آنچه که به عنوان نظر مطرح شد، از اول تا آخر، من دیدم حرفهاى عمیقى است، حرفهاى فکرشده‌اى است؛ نه اینکه لزوماً همه، حرفهاى صحیحى است؛ نه، توش صحیح هم هست، ضعیف هم هست؛ اما فکر شده است، حرفهائى است که رویش مطالعه شده؛ این مهم است. بخصوص در آن مواردى که گوینده‌ى سخن از طرف یک جماعتى حرف زد - یعنى از طرف تشکلها صحبت کرد - این نشان‌دهنده‌ى این است که در این عقبه، یک ظرفیت همفکرى و همکارى در اندیشه وجود دارد؛ که این هم باز به نوبه‌ى خود یک چیز مثبتى است که بنده را خرسند میکند. یک وقت هست شما یک آدم بافکرى هستید، مى‌نشینید یک چیزى را بیان میکنید؛ خوب، فکر خوبى هم هست، این چیز خوبى است؛ اما از این بهتر این است که شما با یک جمعى نشستید فکر کردید؛ نظرات مخالفى بوده، برآیند همه‌ى آن نظرات شده اینها؛ اینها را اینجا مطرح کردید. من نشانه‌هاى این معنا را مشاهده کردم؛ بخصوص در آن بیاناتى که از طرف یک تشکلى بیان شد.

 خوب، جلسه‌ى امروز به نظر من جلسه‌ى بسیار خوبى بود؛ من خدا را سپاسگزارم. از آن کسانى هم که آمدند صحبت کردند - چه دخترها، چه پسرها - تشکر میکنم؛ خیلى خوب بود.

 مطالبى هم دارم که حالا به قدر وقت عرض خواهم کرد؛ لیکن از همه‌ى مطالب بالاتر این است که شما جوانید، دلهاى شما پاک است، ناآلوده است. به عمق این حرف هم شما حالا نمیرسید، که این ناآلودگى معنایش چیست، گرفتارى دلهاى آلوده کجاست؛ این را شما که جوانید، حالا حالاها به آن نمیرسید؛ به حدود سنى ما که رسیدید، آن وقت گرفتارى را میفهمید، مى‌بینید که چقدر این زلالى دل در دوره‌ى جوانى قیمت و ارزش دارد، که دیگر قابل برگشت هم نیست.

 امروز این سرمایه در اختیار شماست. من حرفم این است: این دل پاک و زلال را هرچه میتوانید، با منبع عظمت، با منبع حقیقت، با منبع زیبائى - یعنى ذات مقدس بارى‌تعالى - پیوند دهید و نزدیک کنید. اگر موفق شدید، تا آخر عمر زندگى سعادتمندانه خواهید داشت؛ اگر حالا موفق نشوید، بیست سال دیگر سخت‌تر است؛ اگر بیست سال بعد هم - که شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنتان هست - موفق نشوید، بیست سال بعدش بسیار بسیار مشکل‌تر است؛ یعنى در سنینِ کمتر از سنِ حالاى من. خیلى سخت خواهد شد. نه اینکه محال باشد، اما مشکل است. حالا دل را به خدا پیوند بزنید. راهش هم در شرع مقدس باز است؛ یک کار رمزآلود پیچیده‌اى نیست. شما قله‌ى کوه را از پائین نگاه میکنید، مى‌بینید کسانى آنجا هستند؛ اینجور نیست که تصور کنید اینها بال زدند رفتند آنجا؛ نه، اینها از همین مسیرى که جلوى پاى شماست، جلو رفتند و به آنجا رسیدند. دچار توهم نشویم، خیال نکنیم که با یک نوع حرکت غیرعادى و غیرمعمولى میتوان به آن قله‌ها رسید؛ نه، آنهائى که در آن قله‌ها مشاهده میکنید، از همین راهها عبور کردند. این راهها چیست؟ در درجه‌ى اول، ترک گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزیر است. دروغ نگفتن، خیانت نکردن، از لغزشهاى گوناگون جنسى و شهوانى پرهیز کردن، از گناهان پرهیز کردن؛ قدمِ مهمترینش این است. بعد از ترک گناه، انجام واجبات، و از همه‌ى واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ کلّ شى‌ء من عملک تبع لصلاتک»؛(1) همه‌ى کار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانید، با توجه و با حضور قلب بخوانید. حضور قلب یعنى بدانید که دارید با یکى حرف میزنید؛ بدانید یک مخاطبى دارید که دارید با او حرف میزنید. این حالت را اگر در خودتان تمرین کردید، اگر توانستید این تمرکز را ایجاد کنید، تا آخر عمر این براى شما میماند. اگر حالا نتوانستید - همان طور که گفتم - بیست سال بعد سخت است، بیست سال بعدش سخت‌تر است؛ بعد از آن، کسى اگر از قبل نکرده باشد، خیلى خیلى سخت است. از حالا عادت کنید این تمرکز را در حال نماز در خودتان ایجاد کنید و به وجود بیاورید. آن وقت این آن صلاتى است که: «تنهى عن الفحشاء و المنکر».(2) «تنهى» یعنى شما را نهى میکند؛ معنایش این نیست که مانعى جلوى شما میگذارد که شما دیگر نمیتوانید گناه کنید؛ نه، یعنى دائم به شما میگوید گناه نکن. خوب، روزى چند نوبت از درون دلِ انسان به او بگویند گناه نکن، گناه نکن، انسان گناه نمیکند. این نماز است.

 روزه‌ى ماه رمضان خیلى مغتنم است؛ مبارزه‌ى با گرسنگى، تشنگى، گرما و سختى‌هائى که انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهج‌البلاغه و انس با صحیفه‌ى سجادیه و دعا و نافله و نماز شب و هر کار که توانستید بعد از آن بکنید.

 این دل نورانى و پاکیزه را که در شما هست، قدر بدانید. نه اینکه من بخواهم براى خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوانهاى عالَم که فقط شما نیستید؛ جوان خاصیتش این است. دلتان پاکیزه است. حالا چون براى شما قابل مقایسه نیست، نمیتوانید این موضوع را احساس کنید. در طول زمان، گرفتارى‌ها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را میپوشاند. در روایت دارد که وقتى گناهى میکنید، یک نقطه‌ى سیاهى در قلب شما به وجود مى‌آید - البته اینها زبان نمادین است، زبان سمبلیک است - گناه دوم را که میکنید، این نقطه‌ى سیاه دو برابر میشود. هرچه گناه بکنید، این نقطه‌ها هى اضافه میشود، تا اینکه همه‌ى قلب را سیاهى میگیرد. ترجمه‌ى مفهوم عرفى‌اش همین است که من گفتم؛ یعنى شما الان دل و جان و روح آماده‌اى دارید، بمرور گناهان، گرفتارى‌ها و مشکلات فراوانى که در مسیر مبارزات زندگى انسان به وجود مى‌آید - در سیاست، در اقتصاد، در یک لقمه نان، در به دست آوردن امکانات زندگى - چنانچه انسان از حالا تمرین نکرده باشد، اینها گرفتارى‌ها را زیاد میکند، دل را تاریک میکند. پس عرض اول ما و حرف اصلى ما این است. شما مثل فرزندان من هستید. من اگر بخواهم به بچه‌هاى صلبى و نسبىِ خودم بهترین سفارشها را بکنم، همینى که به شما عرض کردم، به آنها خواهم گفت.


 



[ تگ ها : ]
+
ادامه

 

 

 

 

 

 توجه هم داشته باشید؛ اغلب لغزشهائى که - نمیگویم همه - در عرصه‌هاى گوناگون و میدانهاى گوناگون براى انسانها پیش مى‌آید، ناشى از رعایت نکردن همین نکته‌ى اصلى و مهمى است که گفتم؛ حتّى در میدان جهاد. در جنگ احد - خوب، قضایا را میدانید دیگر - یک عده‌اى کوتاهى‌اى کردند که فاجعه آفرید. اگر قضایاى جنگ احد را نخوانده‌اید، توى کتابهاى تاریخ هست؛ بروید بخوانید، که من دیگر نخواهم اینجا شرح بدهم. قرآن درباره‌ى همینها میگوید: «انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا».(3) حاصل ترجمه این است: آن کسانى که شما دیدید روز جنگ احد آنجور به دشمن پشت کردند و فاجعه درست کردند و موجب شهادت حمزه‌ى سیدالشهداء و بزرگانى از اصحاب شدند - انّما استزلّهم الشّیطان ببعض ما کسبوا - لغزش آنها را شیطان از ناحیه‌ى آنچه که قبلها انجام داده بودند، زمینه‌سازى کرد؛ یعنى گناهانشان. از این قبیل آیه در قرآن آیات متعددى داریم. پرهیز نکردن ما از گناه، اثرش را در مدیریت امور کشور اگر داشته باشیم، مدیریت یک بخشى اگر داشته باشیم، اگر در میدان جنگ حاضر شویم، اگر در یک آزمون مالى و اقتصادى گیر کنیم، در همه‌ى اینجاها نشان میدهد. بنابراین، این حرف اصلى ماست. خلاصه عرض میکنم؛ قدر جوانى را بدانید. این معنایش این است که قدر دلهاى پاک را بدانید، خودتان را بیشتر با خدا مأنوس کنید. راهش هم ترک گناه و توجه به نماز است؛ و بعد از نمازهاى واجب و آن توجهى که عرض کردم، دیگر هرچه که توانستید، مستحبات، دعا و بقیه‌ى کارها را انجام دهید. ان‌شاءاللَّه خداى متعال هم راهها را باز میکند.

 خوب، مطالبى را من یادداشت کردم اینجا به شما عرض کنم؛ لیکن سؤالاتى هم که شما مطرح کردید و موضوعاتى هم که گفتید، موضوعات مهمى است. بد نیست من درباره‌ى بعضى از اینها مطالبى عرض کنم.

 یک سؤال این بود که آیا جریان دانشجوئى میتواند آنجائى که ایرادى به نظرش مى‌آید، سؤال کند؟ پاسخ این است که بله، باید سؤال کنید. ایرادى ندارد که سؤال کنید؛ به شرط اینکه همان طور که خود این برادر هم گفت، قضاوت نکنید؛ اما سؤال کنید. بهترین روش سؤال و پاسخ هم این است که مسئولین بیایند توى مجموعه‌هاى دانشجوئى. من همین جا از مسئولین درخواست میکنم که دیدارهاى دانشجوئى‌شان را زیاد کنند. امروز بهترین قشرهاى کشور اینهایند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصیلکرده‌اند، داراى فهمند، داراى انگیزه‌اند؛ مسئولین بروند شرکت کنند. این سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاى قانع کننده‌اى هم خواهید شنید. کمااینکه خود من در برخورد با بعضى از مسئولین، احیاناً بعضى از همین سؤالهاى شما یا سؤالاتى از این قبیل را از آنها دارم. خوب، یک جوابى میدهند، انسان احیاناً قانع میشود؛ ممکن هم هست جواب قانع کننده‌اى نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت کنید طرح سؤال را مخلوط نکنید و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چیزى که من قبلها هم گفته‌ام، بارها هم گفته‌ام، الان هم میگویم، این است که جریان دانشجوئى یا جنبش دانشجوئى یا هر چیز دیگر که اسمش هست، تصور نکند که وظیفه‌اش این است که با دستگاه متولى امر و متصدى اداره‌ى کشور معارضه کند؛ نه، این خطاست؛ چه لزومى دارد؟ معارضه کردن که کارِ همیشه درستى نیست؛ ممکن است یک جا درست باشد، یک جا درست نباشد. مهم این است که شما حرفتان را مطرح کنید، استدلالتان را مطرح کنید، پاسخ قانع کننده‌اى بخواهید؛ مسئولین هم باید پاسخ بدهند.

 یک سؤال دیگر این است که بعضى‌ها میگویند وحدت، بعضى‌ها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عده‌اى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم - چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم. در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّ‌بن‌کعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجه‌ى اول و خالص‌ترینها بودند؛ عده‌اى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عده‌اى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعه‌ى چند هزار نفرى - که کار خالص‌سازى خیلى آسانتر بود از یک جامعه‌ى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالص‌سازى کند، چه کار میکرد؟ چى برایش میماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازه‌ى مرخصى بگیرد، اجازه‌ى مرخصى گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسى نمیماند. امروز هم همین جور است. اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعاف‌الایمان را از دائره خارج کنید، به بهانه‌ى اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائره‌ى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که میتوانند جامعه‌ى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانواده‌ى خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزه‌ى نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش کنید؛ که نتیجه‌ى آن، خلوص روزافزون جامعه‌ى شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.

 وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازه‌اى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.

 یک سؤالى هم در خلال صحبت بود، من این را گاهى بیرون هم شنفته‌ام. میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید، نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیره‌اى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.

 چند سال قبل که یک قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جورى پاى رهبرى را میان بکشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتى اعتقاد پیدا کنم که یک نفرى واجب‌القتل است، این را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگرى غیر از آنچه که رهبرى به صورت علنى و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینى است که دارم میگویم.

 البته ممکن است کیفیت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده یک تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانید، دانشجوئید؛ فعالیت دینى شما، فعالیت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پیرمردانه‌ى پیرمردها طبعاً تفاوت پیدا میکند. از این تفاوتهاى قهرى و طبیعى نمیشود صرف‌نظر کرد.

 مسئله‌ى حفظ نظام مطرح شد. به نظر ما - همین طور که گفتیم - حفظ نظام واجب است و اوجب از همه‌ى امور است. نظام هم یک مرزهاى مشخصى دارد که یکى از این مرزها، مرزهاى اخلاقى و فرهنگى است و شکى نیست که باید حفظ شود.

 چند نکته هم در مورد مرجعیت علمى و الزامات آن گفته شد که نکات درستى بود. من خواهش میکنم مسئولین توجه کنند و این مطالب یادداشت شود.

 یک اشکالى شد که چرا کالاى فرهنگىِ مناسب با عدالت تولید نمیشود. این اشکال ما هم هست؛ کاملاً درست است. کالاهاى فرهنگىِ تولیدى ما رسا نیست. با اینکه ما هنرمند خوب داریم، نویسنده‌ى خوب داریم، بازیگر خوب داریم، اما نمایش متناسب با خواسته‌هاى فرهنگى‌مان کم به وجود مى‌آید. لازم است مدیریتهاى فرهنگى یک مقدارى در این زمینه‌ها بیشتر کار کنند. البته میدانید، اینجور کارها کارهائى نیست که یکشبه به وجود بیاید. یعنى اینجور نیست که حالا بگوئیم خیلى خوب، کالاى فرهنگى تولید کنیم، همین الان بروند و براى مثلاً شش ماه آینده یا یک سال آینده، ده تا، بیست تا - یا بیشتر یا کمتر - فیلم انقلابى، فرهنگى و اسلامى درست کنند. اینها همه زیرساختهائى لازم دارد - مثل زیرساختهاى طبیعى - تا این زیرساختها فراهم نباشد، کار به وجود نمى‌آید. این زیرساختها بعضى‌اش کاملاً فراهم نیست، که اینها در طول زمان باید به وسیله‌ى دولتهاى مختلف، به وسیله‌ى مسئولین گوناگون فراهم میشده؛ بعضى حتّى در یک دوره‌هائى تخریب هم شده! در بعضى از دوره‌ها، بعضى از زیرساختهاى اعتقادى و فرهنگى ما نه فقط درست نشده، حتّى تخریب هم شده! خوب، حالا باید اینها را روبه‌راه کنند. ولى اشکال، اشکال واردى است؛ من هم این اشکال را دارم؛ هم به صدا و سیما، هم به وزارت ارشاد، هم به سازمان تبلیغات و حوزه‌ى هنرى. ما با اینها نشست و برخاست هم داریم. من مى‌نشینم بحث میکنم، استدلال میکنم؛ یعنى کارى که بعضى از مسئولین اجرائى باید بکنند، متأسفانه من ناچار خودم این کار را بر عهده میگیرم. همین اواخر با مسئولین فرهنگى راجع به همین مسائل هنرى و سینمائى و هنرهاى نمایشى و غیره نشستهاى متعددى داشتیم. نشستیم بحث کردیم، حرف زدیم؛ امیدواریم ان‌شاءاللَّه به یک جاهاى خوبى برسد. به هر حال این مطالبه‌ى شما مطالبه‌ى درستى است.

 یکى از آقایان راجع به مسئله‌ى خصوصى‌سازى فرهنگ و بهداشت نکته‌اى گفتند که به نظر من آن نکته هم درست است. خصوصى‌سازى مربوط به شرکتهاى ذیل اصل 44 است، که خوب، یک تعریف مشخصى دارد. به نظر ما مسائل فرهنگى و بهداشتى و اینها، به آن شکل، مشمول این اصل خصوصى‌سازى نمیشود. از طرف مسئولین ذى‌ربط هم مواردى را به من گفته‌اند. به نظر ما این اشکال، اشکال واردى است؛ بایستى مورد توجه قرار بگیرد.

 سیاستهاى خارجى و صدور انقلاب به وسیله‌ى دانشجویان هم البته خوب است؛ نه اینکه بگوئیم کار بى‌فایده‌اى است؛ نه، یقیناً فوائدى دارد؛ لیکن توجه داشته باشید الان در همین زمینه‌ها خیلى دارد کار میشود. در همین زمینه‌ى تماس با مسلمانها، با ملتهاى گوناگون، در آسیا، در آفریقا، در آمریکاى لاتین، خیلى دارد کار میشود. در آمریکاى لاتین کشور اسلامى نیست؛ اما جوامع مسلمان در کشورهاى آمریکاى لاتین، مثل برزیل، مثل بعضى از کشورهاى دیگر، از لبنانى و عرب و شیعه و مسلمان و اینها حضور دارند؛ آنجاها خیلى دارد کار انجام میگیرد. کارهائى که انجام میگیرد، از نظر شما جوانان عزیز یک مقدارى ناشناخته است؛ ولى به نظر ما عیبى ندارد، کار خوبى است؛ اگر محاسبه شده و با برنامه انجام بگیرد.

 راجع به تبعیض هم مسائلى گفتند که من اینجا توى پرانتز نوشته‌ام اشکال وارد است. بعضى از اشکالات واقعاً وارد است.

 صحبتى هم راجع به دلائل خروج نخبگان شد. یکى از خانمها گفتند با نخبگانى که تماس میگیریم، میگویند علت خروج ما اینهاست: مثلاً در داخل، آن کارى که باید میشده، نشده؛ آن کارى که نباید میشده، شده. من این حرفها را رد نمیکنم، ممکن است واقعاً همین اشکالات هم وارد باشد؛ اما آن نخبه‌اى که در دوره‌ى دانشجوئى و بعد از فارغ‌التحصیلى پا میشود میرود خارج، غالباً دلائلش اینها نیست؛ اینها بهانه است. آنجا کسانى هستند که درِ باغ سبز نشان میدهند، زمینه‌هاى مساعد کارى را به رخ این دانشجو میکشند؛ این دانشجو خیال میکند که حالا اگر برود آنجا، چنین و چنان خواهد شد. شاید هم واقعاً دستگاه‌هاى دولتى‌اى هستند که علاوه بر انگیزه‌ى نیاز به دانش و استعداد این جوان، یک انگیزه‌ى دیگر هم دارند و آن، مبارزه‌ى با جمهورى اسلامى است؛ لذا روى این سرمایه‌گذارى میکنند، برمیدارند میبرندش آنجا. حالا آنهائى که میروند، بعضى البته موفق میشوند، بعضى هم موفق نمیشوند، سرشان به سنگ میخورد، پشیمان هم میشوند؛ از این قبیل هم داریم. از آن طرف هم جوانهائى داریم که بدون اینکه بحث فرار نخبگان باشد، براى درس خواندن خارج رفته‌اند، مراتب علمىِ خیلى خوبى را هم گذرانده‌اند؛ اما ایمان و انگیزه‌ى دینى و اسلامى و انگیزه‌هاى سالم آنها، آنها را به داخل کشور کشانده. همه‌اش از این طرف نیست که دارند حرکت میکنند؛ از آن طرف هم جوانهائى که براى تحصیل رفته‌اند، دارند مى‌آیند. ما افرادى را مى‌شناسیم؛ بعضى‌شان نابغه‌اند، بعضى‌شان برجسته‌اند، بعضى‌شان نخبه‌اند؛ اینها مى‌آیند داخل، مشغول کار میشوند؛ مشغول خدمت میشوند. اینجور هم نیست که شما فرض کنید همه‌اش از این طرف میروند؛ نه، آنها هم مى‌آیند داخل، و امکاناتى هم وجود دارد و کارهائى هم انجام میگیرد.

 یکى از دوستان مسئله‌ى تهاجم به کوى دانشگاه را گفتند. من دنبال این قضیه بودم و هستم. البته بله، حرکت کنْد بوده، پیش نرفته؛ باید هم پیش برود و ان‌شاءاللَّه هم خواهد رفت؛ لیکن اینجور نیست که شما تصور کنید مسئله فراموش شده؛ نه، فراموش نشده. خوب، گرفتارى‌ها زیاد است، کارها زیاد است؛ بعضى از دستگاه‌ها هم شاید انگیزه‌شان براى همکارى کردن در این زمینه، خیلى انگیزه‌ى زیادى نیست - طبعاً انگیزه‌شان ضعیف است - لذا کار کنْد پیش میرود؛ لیکن ان‌شاءاللَّه پیش خواهد رفت.

 گفته میشود که در دانشگاه‌ها برخوردهاى انضباطى و امنیتى صورت میگیرد. من نمیدانم چه جور برخورد تندى از لحاظ انضباطى و امنیتى در دانشگاه شده، اما این را میدانم که بالاخره در دانشگاه انضباط لازم است. حالا اگر یک وقت در یک جائى در باب انضباط و اِعمال انضباط یک خرده تندروى بشود، من نمیدانم - ممکن هم هست - لیکن بالاخره انضباط هم لازم است، امنیت هم لازم است. نمیشود محیط دانشگاه را رها کرد. آماج خیلى از توطئه‌هاى دشمن، اصلاً محیط دانشگاه است. خود شما دانشجویان بدانید که توى آن دائره‌ى قرمز قرار دارید. گاهى اوقات توى عکسها یا توى فیلمها وقتى میخواهند یک نقطه‌اى را مشخص کنند، با دائره‌ى قرمز مشخص میکنند. دشمن، شما دانشجویان را توى دائره‌ى قرمز گذاشته، مشخصتان کرده؛ اصلاً خیلى از برنامه‌ها براى شماست؛ براى لغزاندن شما، براى منحرف کردن شما، براى بى‌خیال کردن شما نسبت به سرنوشت کشور و مصالح انقلاب. چطور میشود دانشگاه‌ها را از نظر دور داشت؟ خوب، بالاخره باید توجه باشد. بله، به نظر ما تندروى و زیاده‌روى در هیچ کارى خوب نیست؛ از جمله در این کار.

 یکى از دوستان گفتند که اندیشه و علم، دستورى نباشد. من چنین چیزى سراغ ندارم. در جامعه‌ى ما اندیشه دستورى نیست؛ نه علم دستورى است، نه اندیشه دستورى است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسى که با این قضیه مبارزه کند، خودِ منم. ما طرفدار آزاداندیشى هستیم. البته من به شماها بگویم، آزاداندیشى جایش توى تلویزیون نیست؛ آزاداندیشى جایش توى جلسات تخصصى است. مثلاً فرض کنید در زمینه‌ى فلان مسئله‌ى سیاسى، یک جلسه‌ى تخصصىِ دانشجوئى بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشى. همین جور، بحث سر معارف اسلامى است؛ همین جور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانى است؛ همین جور، بحث سر یک مسئله‌ى علمى است. بنابراین جلسه باید جلسه‌ى تخصصى باشد؛ والّا توى جلسات عمومى و در صدا و سیما دو نفر بیایند بحث کنند، آن کسى که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد؛ آن کسى غلبه خواهد کرد که بیشتر عیّارىِ کار دستش است و میتواند بازیگرى کند؛ مثل قضیه‌ى عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکى مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. بنابراین آزاداندیشى در جلسات تخصصىِ متناسب با هر بحثى باید باشد؛ در محیطهاى عمومى جاى آن بحثها و مناظره‌ها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ «ادع الى سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتى هى احسن».(4) این حکمت و موعظه‌ى حسنه و مجادله‌ى احسن براى چیست؟ «ادع الى سبیل ربّک». یعنى این قبلاً یک اصل موضوعى است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد. معنى ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهى مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد. مگر نمیگوئید که دولتها مسئول هدایت افکار مردم هستند؟

 به هر حال مطالب خوبى گفته شد. دوستان انصافاً خوب حرفهائى را مطرح کردند. یکى از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلى نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتى نمیخواهم بکنم - ممکن است کسى به یک شخصى یا به یک کارى ایراد داشته باشد؛ منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلى - فرعى کنیم. مسائل درجه‌ى دوم جاى مسائل اصلى را در انگیزه‌هاى ما، در همت ما، در صرف انرژى‌اى که میشود، نگیرد. من عرضم فقط این است؛ والّا من نه اعتراض میکنم به اینکه شما چرا از زید یا عمرو خوشتان مى‌آید یا بدتان مى‌آید؛ نه، ممکن است خوشتان بیاید، ممکن است بدتان بیاید - ایرادى ندارد - و نه اعتراض میکنم که چرا آن ایراد را یک وقت به شکلى که یک مفسده‌اى نداشته باشد، بر زبان آوردید؛ آن هم به نظرم اشکالى ندارد. فقط توجه کنید که این جاى مسائل اصلى را نگیرد. مسائل اصلى ما چیزهاى دیگرى است.

 بحث مردمى کردن اقتصاد و اصل 44 و اینها مطرح شد. آقایان مدعى‌اند که اصل 44 را خوب دارند اجراء میکنند. البته مخالفینى هستند، اعتراض میکنند - هم در مجلس، هم غیر مجلس - میگویند اصل 44 درست اجراء نشده؛ لیکن خود مسئولین دستگاه‌ها میگویند نه، داریم خوب اجراء میکنیم. به نظر من این هم جزو همان سؤالاتى است که خوب است انجام بگیرد و همان مسئولین توى مجامع دانشجوئى بیایند و اگر واقعاً کارى انجام شده، بگویند و ذهن جوان را قانع کنند؛ اگر هم نمیتوانند قانع کنند، بالاخره بروند یک تجدید نظرى در کار انجام بدهند.

 اشکال کردید بر صدا و سیما، اشکالتان وارد است؛ اشکال کردید بر علنى شدن اختلافات مسئولان، اشکالتان وارد است؛ بنده هم این اشکال را به این آقایان دارم و به آنها هم گفته‌ام؛ اوقات تلخى هم با آنها کرده‌ام.

 بحث تجمع در برابر مجلس را مطرح کردید، که من البته در آن مورد هیچ اظهار نظرى نمیکنم؛ فقط همین قدر به شما بگویم که شما همه‌اش گله دارید که چرا مسئولین نقدپذیر نیستند؛ خوب، شما هم نقدپذیر باشید! نقدپذیرى که فقط مخصوص مسئولین نیست؛ خوب، بالاخره اگر بر دانشجو هم نقدى وارد است، باید نقدپذیرى کند. جمعیت زیادى آمدند در مقابل مجلس جمع شدند، شعارهائى هم دادند، شعارهایشان هم بد نبود، یک گروهى هم آن وسط شعارهاى تند دادند. البته من نمیگویم آنها آدمهاى بدى‌اند، نابابى‌اند؛ نه، بالاخره تندى کردند، جوانى کردند؛ اما اگر شما هم معتقدید که این شعارها افراطى بود، زیادى بود، حقش نبود، قبول کنید. اینجور نباشد که بگوئید بالاخره هرچه که گوشه‌ى قباى دانشجو را بگیرد - که دانشجوها قبا هم ندارند! - مورد اعتراض قرار بدهیم. ممکن است به شما هم نقدى وارد باشد؛ نقد را قبول کنید.

 گفتند راجع به مسئله‌ى ولایت کار میکنیم؛ بسیار خوب است. توضیحى هم درباره‌ى بحث ضیافت اندیشه دادند که بنده را خیلى خوشحال کرد. اینکه گفتند نقشه‌ى جامع علمى‌اى تهیه شده که با نقشه‌ى موجود تفاوت دارد، من استقبال میکنم؛ حتماً این را به دست ما برسانند. دفتر ارتباط مردمى ما ان‌شاءاللَّه نام این آقا را یادداشت کند و از ایشان بگیرد. اردوهاى دانشجوئى هم بسیار چیز خوبى است و دیدار را هم من موافقم.

 من مطالبى هم اینجا یادداشت کرده‌ام که متأسفانه وقت کم است، منتها عرض میکنم: اولاً مراقب باشید تشکلهاى دانشجوئى تحت تأثیر اختلاف سلیقه‌ها، نه خودشان در درون دچار انشعاب بشوند، نه با همدیگر اصطکاک و تصادم پیدا کنند. یکى از مصادیق برجسته‌ى وحدتى که ما به آن توصیه و دعوت میکنیم، همین است. آنجائى که انسانها را از هم جدا میکند یا به هم نزدیک میکند، اصول و مبانى معرفتى است. وقتى این مبانى مورد اتفاق  و مورد قبولشان نباشد، آنها را از هم جدا میکند؛ اما آن وقتى که مورد قبولشان باشد، آنها را به هم متصل میکند. اما سلائق نه؛ هر کسى یک سلیقه‌اى دارد، هر کسى یک ذوقى دارد. یکى دانشجوى مهندسى است، یکى دانشجوى  هنر است، یکى دانشجوى پزشکى است - این سه جور سلیقه - در هر کدام هم طیف وسیعى از سلائق و گرایشهاى مختلف هست؛ یکى از چیزى خوشش مى‌آید، یکى خوشش نمى‌آید؛ اینها را مایه‌ى جدائى بین خودتان قرار ندهید، که به نظر من خیلى مهم است.

 نکته‌ى دوم: در مسائلى که با سرنوشت کشور ارتباط پیدا میکند، حتماً تحلیل و موضع داشته باشید. بیانیه‌ى تهران مسئله‌ى مهمى بود؛ تحلیل شما از بیانیه‌ى تهران چیست؟ موضعتان چیست؟ موافقید؟ مخالفید؟ قطعنامه‌ى 1929 شوراى امنیت علیه جمهورى اسلامى صادر شده، یا تحریمهاى یکجانبه‌ى آمریکا و اروپا علیه ایران شکل گرفته؛ تحلیل شما از این قضیه چیست؟ این قضیه‌ى کوچکى نیست. موضعتان چیست؟ ایران چه کار کند؟ چون اخم میکنند، تحریم میکنند، دندان نشان میدهند، دستهایمان را بالا ببریم؟ حالا یک قدرى کوتاه بیائیم؟ تحلیلتان این است؟ در داخل کشور ما مجموعه‌هاى سیاسى‌اى هستند که تحلیلشان این است؛ میگویند وقتى که طرف خیلى چهره‌ى سگى از خودش نشان میدهد، شما عقب بنشینید! خوب، شما این را قبول دارید؟ عقب بنشینیم؟ یا نه؛ معتقدید که هر گونه عقب‌نشینى، طرف را تشجیع میکند. بمجردى که دیدند شما با اخم میترسید، میگویند آقا اخم کنید؛ علاج این آدم اخم است. بمجردى که دیدند تهدید به کتک یا خود کتک، شما را به عقب‌نشینى وادار میکنند، میگویند دو تا بیشتر بزن تا خوب از همه‌ى حرفهایش دست بردارد. طرف، اینجورى است. محاسبات دنیا این است.

 نکته‌ى دیگرى که میخواستم به شما عزیزان تذکر بدهم، این است: برادرها و خواهرها! تقویت مبانى معرفتى را جدى بگیرید. البته من امروز که نگاه میکنم، مى‌بینم در مقایسه با هفت هشت سال پیش که ماه رمضان در همین جا جلسه تشکیل میشد و دوستان مى‌آمدند صحبت میکردند، توجه به مبانى معرفتى در بین دانشجوها قوى‌تر شده است. بعضى از اظهاراتى هم که شماها میکنید، نشان‌دهنده‌ى قوّت این مبانى در ذهنهاست؛ این را آدم میفهمد؛ لیکن در عین حال مجموعه‌ى تشکلها تقویت مبانى معرفتى را جدى بگیرند تا بعد، از تشکلها سرریز بشود روى مجموعه‌ى دانشجوها. تقویت مبانى معرفتى خیلى لازم است. ضعف این مبانى، ضررهاى بزرگى به مجموعه‌ى دانشجوئى کشور و مجموعه‌ى تشکلها خواهد زد.

 نکته‌ى دیگر این است که همه‌ى تشکلها ارتباطاتشان را با بدنه‌ى دانشجوئى تقویت کنند. به نظر من از بدنه‌ى دانشجوئى غافل نشوید. حالا گفتند که این اردوهاى ضیافت برگزار میشود؛ خوب، این خوب است؛ اینها یکى از همان راههاى ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى است؛ لیکن به نظر من در همه‌ى دوره‌ى سال و در مناسبتهاى مختلف، ارتباط با بدنه‌ى دانشجوئى و همچنین ارتباط با اساتید ارزشى زیاد باشد.

 درباره‌ى علوم انسانى هم دو نفر از خانمها اینجا صحبت کردند؛ حرف درستى است، اشکالاتشان وارد است؛ این حرف ماست؛ این همانى است که من دنبالش هستم و یکى دو سال قبل از این مطرح کردم. البته آنچه که ما گفتیم، معنایش همین است که اساتید و صاحبنظران و پژوهشگران و محققین باید به دنبال تدوین علوم انسانىِ منطبق با مبانى اسلام بروند؛ یعنى علوم انسانى‌اى که بر اساس فلسفه‌هاى نادرست و غلط مادى شکل نگرفته باشد؛ همچنان که امروز علوم انسانى غربى اینجورى است. بالاخره اگر علوم سیاسى یا اقتصادى یا فلسفه یا مدیریت و بقیه‌ى علوم انسانى، مبتنى بر نگرش مادى به دنیا باشد و با ارزشهاى مادى بنا شده باشد، طبعاً نمیتواند خواسته‌ها و آرمانهاى جامعه‌اى را که مسلمان و مؤمن به معارف اسلامى هستند، برآورده کند.

 در پایان، یک جمله هم به همه‌ى شما برادران و خواهران عرض کنم. بدانید عزیزان من! خوشبختانه روند پیشرفت در کشور، در زمینه‌هاى مختلف، روند خوب و مطلوبى است. روند عدالت هم خوب است. خوب، این دهه، دهه‌ى پیشرفت و عدالت نامیده شده است. پیشرفت که گفتیم، پیشرفت علمى است، پیشرفت فناورى است، پیشرفت سیاسى است، پیشرفت اخلاقى است؛ همه‌ى اینها مورد نظر است. خوب، یک کارهاى خوبى دارد انجام میگیرد؛ لااقل زیرساختهائى براى کارهاى بزرگ و جهشها دارد فراهم میشود. در مورد عدالت هم حداقل این است که این تفکر دارد همه‌گیر میشود؛ یعنى همه معتقد میشوند به اینکه باید دنبال عدالت رفت، باید عدالت را اجرائى کرد، باید این آرزوها را اجرائى کرد، در محیط اجراء وارد کرد - که توى صحبتهاى دوستان هم بود - این خودش پیشرفت است. البته این معنایش این نیست که ما به این مقدار پیشرفت در زمینه‌ى عدالت قانع هستیم؛ نه، آرزو و همت خیلى بالاست؛ آرزوها بالاست، همتها هم بالاست؛ اما میخواهم به شما عرض کنم که ما داریم جلو میرویم، داریم پیشرفت میکنیم. دشمنان ما منحنى‌شان به طرف ضعف است، منحنى ما به طرف قوّت است. نظام طاغوتى، نظام سرمایه‌دارىِ متجاوز و ظالم در دنیا - که مظهرش رژیم ایالات متحده‌ى آمریکاست - امروز از ده سال پیش و از بیست سال پیش، بسیار ضعیف‌تر است. در نقطه‌ى مقابل، تفکر اسلامى و نظام جمهورى اسلامى، امروز از ده سال پیش، از بیست سال پیش، بسیار قوى‌تر و بسیار پیشرفته‌تر و بسیار آماده‌تر است.

 جوانهاى ما امروز از ده سال پیش خیلى بهترند، خیلى آماده‌ترند. جوانهاى مؤمنِ ده سال پیش هم امروز در بسیارى از عرصه‌هاى زندگى فعالند. شما هم ان‌شاءاللَّه در آینده باید در بخشهاى مختلف از فعالان کشور باشید. خودتان را براى امتحانهاى دشوار آماده کنید. ما داریم پیش میرویم. این سى و یکى دو سالى که از عمر نظام جمهورى اسلامى گذشته است، سى و یکى دو سال حرکتِ رو به جلو بوده؛ على‌رغم دشمنى‌هائى که دشمنان کردند. دشمنان ما امروز به قدر سى سال پیش قوى نیستند. امروز آمریکا به قدر سى سال پیش قوى نیست. آن روز من توى جمع مسئولین گفتم، اعتقاد من هم همین است، همه ى دلائل و شواهد هم همین را اثبات میکند؛ آمریکاى دولت ریگان بمراتب قوى‌تر بود از آمریکاى دولت اوباما، و قبل از اوباما، بوش کوچک! واقعاً همین جور است؛ آنها رو به ضعف رفتند. هیچ نشانه‌اى هم وجود ندارد که مجدداً این منحنى از طرف آنها به طرف صعود حرکت کند؛ بعکس، نشانه‌هاى زیادى وجود دارد که منحنىِ رو به صعود ملت ایران و نظام ایران همچنان با شیب تندترى ان‌شاءاللَّه رو به صعود خواهد رفت.

 پروردگارا! این دلهاى مؤمن و جوان را مشمول رحمت و عنایت خودت قرار بده. پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه شنیدیم، براى خودت و در راه خودت قرار بده و به کرمت آن را از ما قبول کن. پروردگارا! زندگى ما را براى اسلام و براى خدا، مرگ ما را براى اسلام و براى خدا قرار بده. پروردگارا! بین ما و اولیائت و دوستانت و برگزیدگان درگاهت جدائى مینداز. قلب مقدس ولى‌عصر را از ما راضى و خشنود کن. روح مطهر امام و روح مطهر شهیدان را از ما راضى و خشود کن. دلهاى این برادران و خواهران دانشجو را هرچه بیشتر در جهت اتحاد در راه حق و در راه خدا به هم نزدیک کن.
 والسّلام علیکم و رحمة اللَّه‌ 

 

فتنهء امروز ایران خارج از مرز آمده
                 دشمن ملت همیشه در تب و لرز آمده


مکتب ایرانیان شد پرچم عثمان شان
                          بر لب ذاکر خدایا ! جمله هرز آمده

 

خائنان را میدهند ره در درون جمعشان

                      نامه رهبر به دولت از کجا درز آمده

 

 



[ تگ ها : ]
+
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

قالب این وبلاگ با استفاده از قالب ساز آنلاین طراحی شده است
©2008 All rights reserved.

Build Your Own Template!