بیانات مهم رهبری در خصوص وحدت در اصول و عدم تردافراد به بهانه ناخالصی و جلوگیری از مفسده
برای من بسیار حیاتی و اثرگذار بود
من تا کنون به تبع افکار موجود و تحت تاثیر حال هوای توهین و بداخلاقی های اخلاقی سعی در مطرود دانستنبخش عظیمی از جامعه را داشتم
اما اینک من تصمیم گرفتم حتی با آنان که بداخلاقی سیاسی داشتند بداخلاقی متقابل نداشته باشم
آیا واقعا همه عینا مثل من فکر کنند واگر جز این بود باید از جامعه حذف شوند
مسلما به غیر از آنانی که علنا خط خود را از انقلاب جدا کردند در ایران اسلامی هستند و باید عقاید خود را ابراز کنند و من هم درمقابل همینطور
متن کامل بیانات رهبر فرزانه انقلاب :
11 رمضان 1431
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
خداوند متعال را سپاسگزارم که به ما توفیق داد و عمر داد که یک بار دیگر این جلسهى پرنشاط و شیرین و پرانگیزه را در ماه رمضان تجربه کنیم. ما هر سال ماه رمضان چنین جلسهاى داریم، و به شما عرض بکنم یکى از مطلوبترین و شیرینترین جلسات من این جلسه است.
اولاً از مطالبى که برادران و خواهران دانشجو میگویند، من استفاده میکنم. نکاتى براى من پیش مىآید که جدید و تازه است و از آنها بهره میبرم. بعلاوه گاهى پیشنهادهائى هست که اینها به دستگاهها منعکس و منتقل میشود؛ و بدانید و مطمئن باشید که در حد امکان و وسع و ظرفیت، دنبال هم میشود؛ یعنى اینجور نیست که تصور بشود حالا یک حرفى گفته شد و در فضا پرتاب شد و تمام شد؛ نه، واقعاً یکایک این مطالبى که گفته میشود - حالا آن مقداریش که مورد تأیید و تصدیق و قبول ماست؛ که غالباً هم همین جور است - دنبال میشود.
خوب، جلسهى امروز جلسهى بسیار پرطراوتى بود؛ جوانهاى عزیز آمدند در همهى زمینهها مطالبى گفتند. اولاً در بین این برادران و خواهران اختلاف نظرهائى وجود داشت که به نظر من این اختلاف نظرها بسیار شوقانگیز است؛ همین خوب است. نظرات گوناگونى در زمینههاى واحدى مطرح میشود و هر نظرى استدلالى دارد، طرفدارانى دارد؛ این عرصهاى است براى فکر کردن، ژرفگرائى و ژرفیابى کردن و به حقیقت رسیدن. نه اینکه حالا شما منتظر باشید که من دربارهى مواردى که محل اختلاف است یا از من سؤال شد - که این اختلاف نظر در دانشگاه وجود دارد - حتماً یک حرف قاطعى بزنم که همان بشود فصلالخطاب؛ نه، یک جاهائى البته فصلالخطاب لازم است، که رهبرى یا مقامى که سخنش فصلالخطاب است، آنجا حرف بزند؛ اما این از آن موارد نیست؛ اینها مواردى است که اغلبش هیچ نیازى به فصلالخطاب ندارد. یک اختلاف نظرى هم وجود دارد؛ خوب، باشد؛ چه عیب دارد؟ من آن روز به مسئولین کشور که اینجا بودند، در یک مورد خاصى گفتم خوب، اختلاف نظر هست؛ اما اختلاف نظر فاجعه که نیست. این اختلاف نظر چه عیب دارد؟ یک وقت بحث سر این است که این شلیک را به طرف دشمن بکنیم یا نکنیم؛ اینجا بله، اختلاف نظر مشکل درست میکند. اما یک وقت قضیه اینجورى نیست؛ در مسائلِ نظرى است، مسائل دامنهدار اجتماعى است؛ این اختلاف نظرها به نظر من شوقانگیز است؛ براى من که اینجور است. شماها که جوانید، بیشتر از کسى در سنین پیرىِ من باید از این نظرات مختلف و استدلالهاى گوناگون به شوق بیائید.
در صحبتهاى امروز من دقت کردم، مطالعه کردم؛ دیدم صحبتها حقاً و انصافاً عمیق بود. در بعضى از سالها، بعضى از جوانها که مىآیند صحبت میکنند، گاهى در دلم گلهمند میشوم به خاطر اینکه عمقى در حرفها نمىیابم. امروز اینجور نبود؛ امروز من حرفها را عمیق یافتم؛ حالا منهاى تعارفات و اظهار محبتهائى که نسبت به بنده میشود - که اینها حساب دیگرى دارد - اما آنچه که به عنوان نظر مطرح شد، از اول تا آخر، من دیدم حرفهاى عمیقى است، حرفهاى فکرشدهاى است؛ نه اینکه لزوماً همه، حرفهاى صحیحى است؛ نه، توش صحیح هم هست، ضعیف هم هست؛ اما فکر شده است، حرفهائى است که رویش مطالعه شده؛ این مهم است. بخصوص در آن مواردى که گویندهى سخن از طرف یک جماعتى حرف زد - یعنى از طرف تشکلها صحبت کرد - این نشاندهندهى این است که در این عقبه، یک ظرفیت همفکرى و همکارى در اندیشه وجود دارد؛ که این هم باز به نوبهى خود یک چیز مثبتى است که بنده را خرسند میکند. یک وقت هست شما یک آدم بافکرى هستید، مىنشینید یک چیزى را بیان میکنید؛ خوب، فکر خوبى هم هست، این چیز خوبى است؛ اما از این بهتر این است که شما با یک جمعى نشستید فکر کردید؛ نظرات مخالفى بوده، برآیند همهى آن نظرات شده اینها؛ اینها را اینجا مطرح کردید. من نشانههاى این معنا را مشاهده کردم؛ بخصوص در آن بیاناتى که از طرف یک تشکلى بیان شد.
خوب، جلسهى امروز به نظر من جلسهى بسیار خوبى بود؛ من خدا را سپاسگزارم. از آن کسانى هم که آمدند صحبت کردند - چه دخترها، چه پسرها - تشکر میکنم؛ خیلى خوب بود.
مطالبى هم دارم که حالا به قدر وقت عرض خواهم کرد؛ لیکن از همهى مطالب بالاتر این است که شما جوانید، دلهاى شما پاک است، ناآلوده است. به عمق این حرف هم شما حالا نمیرسید، که این ناآلودگى معنایش چیست، گرفتارى دلهاى آلوده کجاست؛ این را شما که جوانید، حالا حالاها به آن نمیرسید؛ به حدود سنى ما که رسیدید، آن وقت گرفتارى را میفهمید، مىبینید که چقدر این زلالى دل در دورهى جوانى قیمت و ارزش دارد، که دیگر قابل برگشت هم نیست.
امروز این سرمایه در اختیار شماست. من حرفم این است: این دل پاک و زلال را هرچه میتوانید، با منبع عظمت، با منبع حقیقت، با منبع زیبائى - یعنى ذات مقدس بارىتعالى - پیوند دهید و نزدیک کنید. اگر موفق شدید، تا آخر عمر زندگى سعادتمندانه خواهید داشت؛ اگر حالا موفق نشوید، بیست سال دیگر سختتر است؛ اگر بیست سال بعد هم - که شماها چهل سال، چهل و پنج سال سنتان هست - موفق نشوید، بیست سال بعدش بسیار بسیار مشکلتر است؛ یعنى در سنینِ کمتر از سنِ حالاى من. خیلى سخت خواهد شد. نه اینکه محال باشد، اما مشکل است. حالا دل را به خدا پیوند بزنید. راهش هم در شرع مقدس باز است؛ یک کار رمزآلود پیچیدهاى نیست. شما قلهى کوه را از پائین نگاه میکنید، مىبینید کسانى آنجا هستند؛ اینجور نیست که تصور کنید اینها بال زدند رفتند آنجا؛ نه، اینها از همین مسیرى که جلوى پاى شماست، جلو رفتند و به آنجا رسیدند. دچار توهم نشویم، خیال نکنیم که با یک نوع حرکت غیرعادى و غیرمعمولى میتوان به آن قلهها رسید؛ نه، آنهائى که در آن قلهها مشاهده میکنید، از همین راهها عبور کردند. این راهها چیست؟ در درجهى اول، ترک گناه. گفتنش آسان است، عملش سخت است؛ اما ناگزیر است. دروغ نگفتن، خیانت نکردن، از لغزشهاى گوناگون جنسى و شهوانى پرهیز کردن، از گناهان پرهیز کردن؛ قدمِ مهمترینش این است. بعد از ترک گناه، انجام واجبات، و از همهى واجبات مهمتر، نماز است. «و اعلم انّ کلّ شىء من عملک تبع لصلاتک»؛(1) همهى کار انسان تابع نماز است. نماز را به وقت بخوانید، با توجه و با حضور قلب بخوانید. حضور قلب یعنى بدانید که دارید با یکى حرف میزنید؛ بدانید یک مخاطبى دارید که دارید با او حرف میزنید. این حالت را اگر در خودتان تمرین کردید، اگر توانستید این تمرکز را ایجاد کنید، تا آخر عمر این براى شما میماند. اگر حالا نتوانستید - همان طور که گفتم - بیست سال بعد سخت است، بیست سال بعدش سختتر است؛ بعد از آن، کسى اگر از قبل نکرده باشد، خیلى خیلى سخت است. از حالا عادت کنید این تمرکز را در حال نماز در خودتان ایجاد کنید و به وجود بیاورید. آن وقت این آن صلاتى است که: «تنهى عن الفحشاء و المنکر».(2) «تنهى» یعنى شما را نهى میکند؛ معنایش این نیست که مانعى جلوى شما میگذارد که شما دیگر نمیتوانید گناه کنید؛ نه، یعنى دائم به شما میگوید گناه نکن. خوب، روزى چند نوبت از درون دلِ انسان به او بگویند گناه نکن، گناه نکن، انسان گناه نمیکند. این نماز است.
روزهى ماه رمضان خیلى مغتنم است؛ مبارزهى با گرسنگى، تشنگى، گرما و سختىهائى که انسان دارد. انس با قرآن و انس با نهجالبلاغه و انس با صحیفهى سجادیه و دعا و نافله و نماز شب و هر کار که توانستید بعد از آن بکنید.
این دل نورانى و پاکیزه را که در شما هست، قدر بدانید. نه اینکه من بخواهم براى خوشامد شما حرف بزنم؛ نه، جوانهاى عالَم که فقط شما نیستید؛ جوان خاصیتش این است. دلتان پاکیزه است. حالا چون براى شما قابل مقایسه نیست، نمیتوانید این موضوع را احساس کنید. در طول زمان، گرفتارىها، غبارها، لجنها و زنگارها دل را میپوشاند. در روایت دارد که وقتى گناهى میکنید، یک نقطهى سیاهى در قلب شما به وجود مىآید - البته اینها زبان نمادین است، زبان سمبلیک است - گناه دوم را که میکنید، این نقطهى سیاه دو برابر میشود. هرچه گناه بکنید، این نقطهها هى اضافه میشود، تا اینکه همهى قلب را سیاهى میگیرد. ترجمهى مفهوم عرفىاش همین است که من گفتم؛ یعنى شما الان دل و جان و روح آمادهاى دارید، بمرور گناهان، گرفتارىها و مشکلات فراوانى که در مسیر مبارزات زندگى انسان به وجود مىآید - در سیاست، در اقتصاد، در یک لقمه نان، در به دست آوردن امکانات زندگى - چنانچه انسان از حالا تمرین نکرده باشد، اینها گرفتارىها را زیاد میکند، دل را تاریک میکند. پس عرض اول ما و حرف اصلى ما این است. شما مثل فرزندان من هستید. من اگر بخواهم به بچههاى صلبى و نسبىِ خودم بهترین سفارشها را بکنم، همینى که به شما عرض کردم، به آنها خواهم گفت.
[ تگ ها :
+ نوشته شده در ساعت 3:34 عصر توسط عبدالله