تشنگان حرم عشق همه گوش کنید آب را از نظر خویش فراموش کنید
میرسد دم به دم از علقمه فریادحسین ناله واعطشا را همه خاموش کنید
جسم عباس علمدار به زمین افتاده خیمه ها را همگی جمله سیه پوش کنید
با لب تشنه نگهبان حرم جان داده می ز جام غم واندوه و الم نوش کنید
چشمم از اشک پر و مشک من از اب تهی است
جگرم غرق به خون و تنم از تاب تهی است
هر چه بخت من سرگشته به خواب است حسین
دیده ی اصغر لب تشنه ات ازخو اب تهی است
نازم آن شمعی که سوزد در شبستان حسین
نورافشانی کند در سنبلستان حسین
نازم آن سروی که در گلزار عشق و معرفت
قد بر افرازد ز آزادی به بستان حسین
ظهر عاشورا چنین فرمود زینب با فغان
ای زمین کربلا جان من وجان حسین
آن علمداری که شد سقای دشت کربلا
جان خود را کرد با اخلاص قربان حسین
دست در آب گوارا برد خود آبی نخورد
یادش آمد از لبان خشک عطشان حسین
گرچه تا نزدیک لب آورد آب خوشگوار
ریخت از کف آب را آن ماه تابان حسین
آب را از کف نهاد و آبروی دین خرید
نازم این سرباز غیرتمند میدان حسین
داشت شمشیری بکف در دست دیگر مشک آب
تا رساند جرعهای بر حلق طفلان حسین
ناگهان دستی جدا کرد آن دو دست نازنین
شد گلی پرپر دگر بار از گلستان حسین
شد جدا دستش زتن اما نشد هرگز جدا
آن برادر تا ابد از عهد و پیمان حسین
بنگر این مردانگی را تا که تاریخ بشر
درس آزادی بیاموزد ز ایمان حسین
صحنههای کربلا هر یک کتاب زندگیست
هر که آموزد نکاتی از دبستان حسین
اُف بر این چرخ ستمگر کز جفای حرمله
تیری آمد بر گلوی نور چشمان حسین
غرقه خون شد پیکر پاک علی اصغرش
غنچه باغ ولایت میوه جان حسین
چونکه شمشیر عدو بر فرق پاک حر نشست
خود نهاد آن نازنین سر را به دامان حسین
با نگاهی واپسین گفتا به آوای حزین
بارالها ثبت کن نامم بدیوان حسین
زنده جاوید باشد کشته راه خدا
آفرین بر آنکه شد کشته به میدان حسین
روز و شب دارد (شهیر) این نوحه را او در زبان
ای سر و جان فدای جمله یاران حسین
برای باغبان یاس آفریدن
علی
را اشجع الناس آفریدندوفاداری و مردی و شجاعت
یکی کردند و
عباس آفریدند[ تگ ها :
+ نوشته شده در ساعت 2:59 عصر توسط عبدالله