صدای من را مستقیما از درب بهارستان جاسبی می خوانید .اینجا همان سنگریست که می توانید با حدود صدهزار رای و البته بدونه نخودی بصیرت رئیس شوید .
بعد همه سخنان امام راحل را فاکتور بگیرید ، این سخن را بولد کنید که مجلس در راس امور است و من هم رئیسش ، پس من در راس همه امورم ، حکومت کنید .
بعد بازی با قانون شروع می شود ، این یک کار را تقریبا همه در ایران خوب بلدند و صد البته شما که استادید .هر قانونی که لازم بود تصویب کنید و اگر شورای نگهبان رد کرد ، پا فشاری کنید میرود مجمع تشخیص مصلحت نمی دانم کدام نظام ، آنجا هم که رئیسش از لج یک بنده خدایی هم که شده ، کار شما را خوب راه می اندازد که هیچ ، یک “دو “شما گفتید ، یک “دو “هم خودش روی آن می گذارد و “دو دو ” کنان دورهم می شود قانون .
یک روز تصویب کنید که باید تعداد وزارتخانه ها کم شود و در همین راستا یک وزارتخانه جدید اضافه کنید تا استکبار جهانی غافلگیر شود و روزی دیگر تصویب کنید یک دوره نمایندگی مجلس معادل فوق لیسانس است و بعد که خودتان غافلگیر شدید تصویب کنید که پیروزی در انتخابات مجلس معادل فوق لیسانس است و بعد این هم اگر به ورود راحتترتان به مجلس کمک نکرد می توانید تصویب کنید که تنها راه کاندیدا بودن برای مجلس ، نماینده بودن در دوره قبلی است خلاص و اگر شورای نگهبان رد کرد می روید سر پاراگراف قبلی .
حالا می رسیم سر اصولگرایی ، ابتدا می بینید چه شعاری در جامعه بورس است، مثلا همه از دست دانشگاه آزاد کلافه اند پس شعار می دهیم که ریاست دانشگاه باید تغییر کند . دانشگاه آزاد که ملک پدری افراد نیست و … بعد از انتخاب شدن دانشگاه که هیچ بهارستان را هم به خاندان استوانه واگذار کنید .
و اما سخنان رهبری ، در این موضوع راههای گوناگونی وجود دارد اگر به نفع شما بود و یا به ضرر بنده خدایی که بازییتان نداد و شما را در تیم برنده نکشید ، فریادتان را بلند کنید و شروع کنید به امضا جمع کردن برای سئوال و استیضاح و هر چه نامه وسخن و پیام یافتید حتی اگر محرمانه بود منتشر کنید
اما اگر به ضررتان بود چند راه وجود دارد : یکی مانند دانشگاه آزاد می توانید ابتدا سخن را نشنیده گرفته سپس قانون فوری دو فوریتی تصویب کنید و بعد خودتان را بزنید به بی خبری و توپ را بیندازید در زمین مسائل شرعی.
دومین راه مانند “دو دو” کردن ابتدا تا می توانید “دو دو ” کنید و بعد تنها نماینده ای را که برای بدرقه آن بنده خدا میرود را هو کنید و بعد خودتان در سایت هایتان دست راستتان را بزنید روی دست چپتان و بگویید (مصدوم آماده است ) عجب کار زشتی ، بعد رئیس بیاید چند جمله حرف قلمبه سلمبه کاملا فرادیپلماتیک بزند که من که غایب بودم و کی بود کی بود ما نبودیم راه بیندازید و داستان ادامه دارد .
سومین راه تکنیک کاملا کلاسیک و باستانی لفت دادن است مثلا در خصوص نظارت بر نمایندگان مجلس ابتدا قانون دو فوریتی بنویسید و بیاورید صحن مجلس، سپس همه مصاحبه کنید که ما موافق این طرحیم و بعد در زمان رای گیری همه ” دو ” بدهید تا رای نیاورد سپس طرح برود کمیسیون برای بازنگری و مطالعه بیشتر و سپس بین کمسیون ها پاسکاری شود تا چهار سال تمام شود و یا اتفاق مهمی پیش بیاید و خلاص
چهارمین راه به تازگی کشف شده و در نمونه هایی مانند تشکیک در آمار رئسای قوا کاربری دارد ، ابتدا تمام آمارها رازیر سئوال ببرید بعد کلا بزنید زیر همه چیز ، فقط کمی پررویی و بی
شرافتی می خواهد که شما می توانید .
[ تگ ها :
+ نوشته شده در ساعت 2:42 عصر توسط عبدالله
پدر در خانهء خود هست و تنهاست
برادرها به جان هم فتادند
ز شادی خانهء همسایه غوغاست
پدر هر آنچه گوید ناخلفها
نگاه تیزشان بر میز زیباست
یکی گوید که من ارشدترینم
یکی گوید ملاکم رای بالاست
یکی گوید به من سازش نمایید
اگر خشمم بگیرد فتنه برپاست
گروهی جمع شدند با نام هیئت
تضاد و ناسزا منظور آنهاست
همه نالان ز خط انحرافی
و خود را خوانده مصداق ره راست
کند توجیه یکی اصلی و فرعی
حمایت از پدر بر عهدهء ماست
برادرهای دیگر در شگفتند
نگاه و گوششان بر امر مولاست
کنون طوفان بود در خانهء ما
دلیل این تشنج یک معماست
[ تگ ها :
+ نوشته شده در ساعت 8:51 عصر توسط عبدالله